بررسي تحقيقي تاريخ طبيعت در ما اين فكر را به وجود مي‌آورد كه موجودات اين جهان با نظمي خاص از بساطت و سادگي به سوي تركيب و پيچيدگي پيش رفته اند.< يعني اگر ما براساس معيارهايي كه براي شناسايي تاريخ طبيعت هست - چون تاريخ طبيعت را با گفتار مورخين نمي‌شود شناخت. تاريخ طبيعي خود يك شيوه مخصوص به خود دارد كه مهمترينش همان شناخت طبقات، و بخصوص فسيلها حسب ترتيبي است كه مي توانيم از مقارنه اين دو به دست بياوريم و بعد با يك نوع واحدهاي تقريبي كه از طريق بررسي‌هاي شيميايي درباره اين فسيلها به كار مي‌رود مي‌توانيم مقدار زمان لازم براي پيدايش هر يك از اين طبقات را بر روي يكديگر و هر يك از اين فسيلها را پس از ديگري حدس بزنيم؛ چيزي تقريباً شبيه آنچه با تجزيه نور خورشيد مي‌كنيم و مي‌توانيم بر اساس آن بگوييم خورشيد از چه موادي تركيب شده است. اين بررسي نشان مي‌دهد پيدايش موجودات ساده ( غيرزنده ها، مخصوصاً موجودات آلي ) در گذشته در يك زمان صورت نگرفته بلكه اين موجودات از موجودات بسيطتر و ساده تر شروع كردند و بعد در كشاكش تكامل طبيعت موجودات پيچيده‌تر جمادي به وجود آمدند. حتي در پيدايش جمادات يك نوع ترتيب تكاملي در تاريخ طبيعت به چشم مي‌خورد.

تا نوبت به پيدايش حيات و موجود زنده رسيد و نخستين موجود زنده شايد يك موجود زنده تك سلولي بوده است . اينها را به عنوان شايد مي‌گويم؛ چون اگر كسي فراتر از شايد بگويد هم به علم خيانت كرده هم به غيرعلم، شايد يك موجود زنده تك سلولي در كنار باتلاقها پيدا شد. و اين موجود زنده ساده باز در بستر تكامل پيش رفت و موجودات زنده پيچيده‌تر از گياه، و بعد هم پيچيده‌تر از حيوان و جانوران و بالاخره انسان به وجود آمد .
نشانه‌هاي علمي بر اين پيدايش تكاملي موجود زنده كه داروين و دنبال كنندگان نظريه او به آنها استناد كرده‌اند سه نشانه اصلي است .

1 ـ فسيلهاي گياهي و حيواني و احياناً بازمانده‌هاي پيكرهاي حيواني و انساني و ترتيب تاريخي كه در پيدايش آنها با معيارهاي تاريخ طبيعي مي‌توان حدس زد.
گاهي مي‌خوانيم در فلان نقاط استخوانهايي از يك انسان باقي مانده كه با تركيب آنها بر روي يكديگر مي‌توانند حدس بزنند اندامش چگونه بوده، حتي با چهل پنجاه قرابت تصوير او را مي‌كشند.
2ـ در كنار اين، يك نشانه ديگر هست كه از نظر جهان شناسي و طبيعت شناسي بسيار جالب است، و آن مشابهت موجود در ساختمان اصلي سلولها و ارگانيسم موجودات زنده و تكامل اين مشابهت در موجوداتي است كه ما آنها را در بستر تكامل تنظيم و رده بندي مي كنيم. وقتي اين مشابهت را الان هم در ميان اين موجودات زنده اي كه فكر مي كنيم پيدايش آنها در تاريخ طبيعت در يك رديف بوده دنبال مي كنيم، اولا يك مشابهت كلي در ساختمان سلولها و در ساختمان كلي اين موجودات مي يابيم و ثانياً تكامل اين مشابهت را - يعني اين مشابهت هر چه جلومي رود بيشتر مي شود و بين هر رديفي با رديف بعد مي‌شود.
3ـ نشانه سوم بسيار جالب است : تجلي آن تاريخ طولاني تكامل در تكامل جنين. يعني يك جنين كه معمولا نه ماه در شكم مادر است، اگرما بخواهيم همين سير تكاملي آن را بررسي كنيم مي بينيم مثل فهرست كوتاهي است از آن كتاب مفصل تاريخ طبيعت؛ يعني همان مراحل تكاملي كه براي موجود زنده از تك سلول تا انسان در تاريخ طبيعت هست همان مراحل به صورت خلاصه و فشرده در جنين انساني يا در جنين حيوانات ديگر هست. آن تاريخ طولاني تكامل موجود زنده در تكامل جنين و دورانهايي كه در رحم يا تخم مي گذراند تجلي مي يابد؛ بخصوص در جنين انسان تا رسيدنش به مرحله انسان شدن. بنابراين، رفقايي كه مي‌خواهند از نظر علمي با تكامل آشنا بشوند نه تنها بايد كتاب هايي را كه در زمين شناسي تدريس مي شود مطالعه كنند بلكه در زمينه‌هاي فيزيولوژي و جنين شناسي نيز كتابهاي سودمندي را مطالعه كنند تا اصل مطلب را درست بفهمند داروين و ديگران از اين نشانه‌ها نتيجه گرفتند كه همه موجودات اين جهان، حتي انسان، مولود حركتي تكاملي هستند كه درطبيعت به صورت همه جانبه وجود دارد. در پرتو اين نتيجه گيري، طبيعت شناسان تاكنون موفق به كشف بسياري از رازهاي نهفته طبيعت شده اند.بنابراين، ارزش اين نظريه را از اين ديدگاه هرگز نبايد ناديده گرفت. البته نظريه تكامل به آن صورتي كه داروين عرضه كرد با همه جزئياتش به قوت و اعتبار خود باقي نماند - كدام نظريه علمي است كه با همه جزئياتش تا ابد معتبر بماند؟ آنچه گاه گفته مي شود نظريه تكامل داروين ردشده، اگر منظور اين باشد كه اصلا علماي بعدي گفته اند اين نظريه به كلي باطل است، بنده از چنين چيزي خبر ندارم ; اگر كسي خبر دارد نشاني اش را به ما بگويد. اينكه مي گويند نظريه تكامل داروين رد شده، يعني قسمتهايي از آن مورد نقادي قرار گرفته ; آنهم يك نقادي عالمانه، با شيوه عالمانه و با همان شيوه اي كه خود داروين دنبال مي كرد. كشفيات تازه، بررسيهاي تازه، شناختهاي تازه، شناختهاي هسته اي، شناختهاي، ژنتيك،اينها شكي نيست كه هم متعلق به بعد از دوران اوست و همه به فهم صحيح تر مطلب كمك مي كنند در حقيقت بايد گفت خود نظريه تكامل نيزدر بستر تكامل علمي قرار گرفته و آنچه امروز به عنوان نظريه تكامل از نظر علمي مورد تاءييد است با آنچه داروين گفته، در اصول خيلي فرق ندارد؛ گرچه در جزئيات تا حدود زيادي فرق دارد. اين است منظور از انتقاد از نظريه داروين .

..........ادامه دارد